په نه په با پسر همسایه بودم روم نشد گفتم تو بهش بگی
****
رفتم سرِ خاکِ مادربزرگم دارم با یه تیکه سنگ کوچولو میزنم به سنگِ قبرش خانومه اومده میگه می خوای فاتحه بخونی؟ میگم پ ن پ کلید نیاوردم موندم پشتِ در